توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت آخر)

چشم‌اندازی از نقش‌آفرینی‌های محتمل ظریف در آینده

دگردیسی تدریجی ظریف به منجی اسطوره‌ای،‌ پیامدهایی هم در آرایش نیروهای سیاسی در عرصه‌ی داخلی خواهد داشت که بویژه در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می‌تواند حائز اهمیت و بسیار تعیین‌کننده باشد. چنان که دیدیم،‌ وی با پیشینه‌ای از اشتغال در دستگاه سیاست خارجی، ابتدا به عنوان دیپلمات خبره عهده‌دار به پیش بردن مذاکرات هسته‌ای شد و در فرایندی بطیء به قهرمان ملی و نهایتاً حتی نجاتبخش ملت ارتقا پیدا کرد. دوری جستن ظریف از حاشیه‌سازی‌های پُرهیاهو در صحنه‌ی سیاسی موقعیت ممتازی برای کسب اعتماد عمومی به او بخشید که البته وی نیز با به نتیجه رساندن مذاکرات دشوار و طولانی هسته‌ای به بهترین نحو از آن استفاده کرد. این نحوه‌ی عمل موجب شده است که اکنون ظریف در نزد توده‌های مردم، بیش از هر چیز سیاستمداری پراگماتیک یا به اصطلاح «مرد عمل»‌ جلوه کند. در شرایطی که وعده‌های مدیران دولتی با گذشت زمان غالباً رنگ می‌بازد و کمتر به طور کامل محقق می‌شود، ظریف توانسته است تصویر عمومی‌ای از خود برسازد و به ژرف‌ترین لایه‌های ضمیر ناخودآگاه جمعی مردم وارد کند که مطابق با آن، وی شایستگی‌هایش را در میدان عمل نشان می‌دهد. عمل‌گرایی در بدو امر شاید یادآور پارادایم دولت‌داری در ریاست جمهوری دوره‌های نهم و دهم باشد، لیکن تمایز گذاشتن بین پراگماتیسم ظریف (که بهترین توصیف از آن «پراگماتیسم سنجیده» است) با نوع عوامانه و مبتذلی از عمل‌گراییِ بی‌پروا در رفتار سیاسی احمدی‌نژاد و شرکاء (که بی‌تردید بهترین توصیف از آن «پراگماتیسم بی‌برنامه» است) برای مردمی که تجربه‌ی زیسته را ملاک ارزیابی دولتمردان قرار می‌دهند اصلاً دشوار نیست.

پیامد بلافصل پراگماتیسم سنجیده‌ی آقای ظریف، افزایش چشمگیر محبوبیت اوست که البته نیازی به اثبات ندارد. تبلوری خودجوش از این محبوبیت گسترده را در صفحه‌ای باید دید که اخیراً با عنوان «کمپین نوبل برای ظریف» به منظور معرفی وی به عنوان نامزد دریافت جایزه‌ی صلح نوبل در فیسبوک ایجاد شده است. گزافه نیست که بگوییم در حال حاضر میزان محبوبیت عمومی ظریف چه بسا حتی قابل قیاس با محبوبیت شخصیت‌هایی همچون سید محمد خاتمی باشد. دلایل این امر را از جمله در این باید دید که هواخواهان و طرفداران پُرشور آقای ظریف طیف گسترده‌ای از اقشار مختلف اجتماعی را شامل می‌شوند، اقشاری که جوانان بخش قابل توجهی از آن را تشکیل می‌دهند ولی سایر گروه‌های اجتماعی را نیز در بر می‌گیرند. به این ترتیب، دور از انتظار نیست که ظریف یا خود رأساً در دوازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود و یا از سوی خیل طرفدارانش به عنوان نامزد معرفی شود. همچنان که در تحلیل ایماژهای ظریف در رسانه‌ها و فضای مجازی دیدیم، وقتی پژواک‌های اسطوره‌ای هاله‌ای از قهرمان‌بودگی حول شخصیت کسی به وجود آورند و او را تدریجاً به کهن‌الگوی منجی مبدل کنند،‌ آن‌گاه محبوبیت وی به سرعت ابعادی فرافردی و حتی تاریخی و اسطوره‌ای به خود می‌گیرد، ابعادی که می‌تواند معادله‌های عرصه‌ی سیاسی را به سهولت و به طرز شگفت‌آوری دگرگون کند.

توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت چهارم)

مرحله‌ی چهارم:‌ شکل‌گیری اسطوره‌ی ظریف به منزله‌ی‌ منجی ملت

آخرین کارتونی که در بخش قبلی بررسی کردیم («فاتحان هسته‌ای ایران») مبیّن آغاز مرحله‌ی جدیدی از استحاله‌ی ایماژهای ظریف در رسانه‌ها و فضای مجازی است. در این مرحله،‌ آقای ظریف به گونه‌ای بازنمایی می‌شود که گویی اهمیت و اعتبار توافق جامع ژنو کلاً از عملکرد شخص او یا از تدابیر داهیانه‌اش سرچشمه می‌گیرد و ملت ایران نجات خود از مشکلات و گرفتاری‌های ناشی از دوازده سال تحریم‌های بین‌المللی را مدیون خردمندی و شجاعت اوست. تقریباً از آخرین روزهای دور نهایی مذاکرات ژنو، ظریف آرام‌آرام به تجسمی مدرن از اسطوره‌ی دیرینه‌ی «منجی» تبدیل شد. این اسطوره که انواع گوناگونش را می‌توان در فرهنگ‌ها و ادیان مختلف سراغ گرفت، حول شخصیت قهرمانی شکل می‌گیرد که در اوضاع‌واحوالی بحرانی (غالباً حتی آخرالزمانی) به یاری انسان‌های گرفتاری‌کشیده و بی‌حامی می‌آید و با فائق آمدن بر نیروهای اهریمنی، آنان را به رستگاری و شادکامی نائل می‌کند. منجی اسطوره‌ای همچنین از هوش و ذکاوتی سرشار بهره دارد، به گونه‌ای که قادر است تدابیری خلاقانه برای رسیدن به مقصود در پیش گیرد. چنان‌که از این اشاره‌ی کوتاه پیداست، اسطوره‌ی منجی ربط مستقیمی به اسطوره‌ی قهرمان دارد؛ به بیان دیگر، منجی لزوماً اَبَرقهرمانی است که علاوه بر داشتن توانایی‌های فوق‌طبیعیِ بدنی می‌تواند هوشمندانه‌ترین تصمیمات را اتخاذ کند. چند روز پیش از حصول توافق جامع بین ایران و کشورهای ۵+۱، صفحه‌ای با هشتگ «#وقت_غیرت» توسط جمعی از کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام راه‌اندازی شد که از جمله تصویر زیر از ظریف در آن به چشم می‌خورد:

در این تصویر، مچ انداختن همزمان ظریف با حریفان چندگانه‌ی پُرزور نشانه‌ای از قدرت اَبَرقهرمانانه‌ی او در اذهان عمومی است. نگاه فکورانه و آرامِ او و همچنین خم نشدن دستش به رغم فشاری که بر آن وارد می‌شود، حکایت از آن دارد که این اَبَرقهرمانِ مدبّر به خوبی می‌داند که چگونه این زورآزمایی را با پیروزی خود به پایان برساند.

تصویر فوق زمانی در اینستاگرام به اشتراک گذاشته شد که هنوز مذاکرات ادامه داشت، اما کارتون بعدی بلافاصله پس از اعلام توافق جامع تولید شد. دقت در نشانه‌های به‌کاررفته در این کارتون نشان می‌دهد که از هر حیث مکمل معنای تصویر قبلی است:

ادامه خواندن “توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت چهارم)”

توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت سوم)

مرحله‌ی سوم:‌ شکل‌گیری ایماژ ظریف به منزله‌ی قهرمان ملی

نظریه‌پردازیِ میرچا الیاده، اسطوره‌شناس و دین‌پژوه نامدار رومانیایی، درباره‌ی ربط بین اسطوره  و زندگی معاصر می‌تواند پرتو روشنی بر استحاله‌ی ظریف به قهرمانی اسطوره‌ای بیفکند. با توجه به این‌که اسطوره داستانی خیالین است که با تفکر انسان‌های اولیه‌ی متعلق به گذشته‌های دور انطباق دارد و حال آن‌که پیشرفت‌های فناورانه در جامعه‌ی مدرن نمی‌تواند با آن نوع تفکر بدوی سازگاری داشته باشد، در بدو امر این‌طور به نظر می‌رسد که اندیشه‌ی اسطوره‌مبنا در زمانه‌ی ما محلی از اِعراب ندارد. اما بنا به استدلال الیاده، اسطوره‌ها الگوهایی از رفتار را به انسان معاصر ارائه می‌دهند که اکثر ما ناخودآگاهانه تحت تأثیر آن قرار می‌گیریم و در رفتارمان بازتولید می‌کنیم. وی در کتاب اسطوره،‌ رؤیا و رمز و راز می‌نویسد:‌ «قهرمانان،‌ خواه واقعی و خواه خیالی، نقش مهمی در شکل‌گیری [ذهنیت] نوجوانان ایفا می‌کنند. این قهرمانان می‌توانند شخصیت‌های ماجراجوی داستان‌های پُرحادثه، قهرمانان میدان‌های جنگ، بازیگران محبوب فیلم‌های سینمایی و غیره باشند. هر چقدر سن‌مان بیشتر می‌شود،‌ به همان میزان این اسطوره‌پردازی هم [در ضمیر ناخودآگاه ما] غنی‌تر می‌شود». به عبارتی،‌ قهرمانان اسطوره‌ای امکانی برای خیال‌پروری و همذات‌پنداری فراهم می‌کنند که برای انسان معاصر، انسان سرخورده از واقعیت‌های سخت زمینی،‌ بسیار مغتنم است زیرا مرهمی بر آلام روحی و روانی او می‌گذارد. از این حیث، اسطوره‌ای شدن ظریف حکایت از نهانی‌ترین امیال جمعی کسانی دارد که برای پایان یافتن تحریم‌های بین‌المللی و بهبود وضعیت زندگی‌شان چشم امید به ظهور یک قهرمان داشتند. بازنمودی از این قهرمان‌سازی اسطوره‌مبنا را در کاریکاتور زیر می‌توان دید:

در پیش‌زمینه‌ی این کاریکاتور آقای ظریف با استفاده از استعاره‌ای تصویری با شخصیت اسطوره‌ای آرش کمانگیر یکسان پنداشته شده است (جابه‌جایی در محور عمودی یا جایگزینی نشانه‌ها). اما نکته‌ی مهم‌تری که در تحلیل نشانه‌شناختی این کاریکاتور نباید از آن غفلت کرد، نقشه‌ای است که در پس‌زمینه به چشم می‌خورد. با اندکی دقت متوجه می‌شویم که این نقشه‌ی ایران امروز نیست، بلکه قلمرو گسترده‌ی امپراتوری ایران باستان را به نمایش می‌گذارد. این کاریکاتور که به سرعت وارد چرخه‌ی بازنشرها در فضای مجازی شد، در اصل طرحی بود که در پی توافق ایران و شش قدرت جهانی در صفحه‌ی اول شماره‌ی روز ۲۳ تیرماه ۹۴ روزنامه‌ی قانون و با عنوان فرعی «از آرش تا ظریف» انتشار یافت:

همچنان که از تصویر فوق پیداست، تیتر اصلی روزنامه‌ی قانون برای این طرح، ذیل عنوان فرعی «از آرش تا ظریف»، عبارت بود از: «ما برای این‌که ایران گوهری تابان شود، خون دل‌ها خورده‌ایم». این عنوان در واقع نقل‌قولی است از مصرعی در شعر معروفی از زنده‌یاد نادر ابراهیمی که با صدای محمد نوری در قالب ترانه‌ای با عنوان «وطن» و توسط ارکستر سمفونیک ملی ایران اجرا شده است. در بخشی از شعر این ترانه آمده است:‌ «ما برای این‌که ایران خانه‌ی خوبان شود، رنج دوران برده‌ایم». تلمیح به شعر این ترانه‌ی میهنی که معمولاً در مناسبت‌های ملی از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود، مبیّن وجود رگه‌ی قوی‌ای از احساسات ملی‌گرایانه در واکنش‌های ناخودآگاهانه‌ی جمعی مردم ایران است که با عملکرد ظریف در مذاکرات هسته‌ای در اذهان عمومی احیا شده و قوّت گرفته است،‌ عملکردی که نشانه‌های مشهود در این کاریکاتور نشان می‌دهند کاملاً میهن‌پرستانه و یادآور دلاوری‌های قهرمانان اسطوره‌ای ایران است.

اسطوره از خیال‌پروری‌های انسان اولیه سرچشمه می‌گیرد، ولی به طرزی متناقض‌نمایانه نسبتی هم با تاریخ (رویدادهای حادث‌شده‌ی تاریخی و شخصیت‌های واقعی در تاریخ) دارد. در واقع، همان‌طور که میرچا الیاده هم متذکر می‌شود، اسطوره را نباید بی‌اهمیت شمرد و به قلمرو غیرواقعیت پس راند؛ اسطوره حلقه‌ی واسطی است بین ساحت خیال و عرصه‌ی واقعیت. به این ترتیب، نباید تعجب کرد که بخشی از اسطوره‌سازی‌هایی که حول شخصیت آقای ظریف انجام گرفته، مبتنی بر یکسان‌انگاری او با یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران،‌ یعنی امیرکبیر، بوده است. نمونه‌ای از این یکسان‌انگاری را در تصویر زیر می‌توان دید که با اضافه شدن جمله‌ی حمایت‌آمیز «خدا قوّت مرد هسته‌ای» توسط عده‌ی زیادی از کاربران در اینترنت به اشتراک گذاشته شد. ادامه خواندن “توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت سوم)”

توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت دوم)

متقابلاً، ظریف را باید یگانه مذاکره‌کننده‌ی ارشدی محسوب کرد که خنده‌های بی‌محابایش تبدیل به مُهرونشان شخصیت او نزد توده‌های مردم شده است. در بحبوحه‌ی آخرین دور مذاکرات ژنو، محسن رضایی در گفت‌وگویی با شبکه‌ی خبر به تاریخ ۲۰ تیرماه ۹۴ (سه روز پیش از اعلام توافق جامع ژنو) گفت: «‌لبخند آقای روحانی و ظریف را دنیا غنیمت بداند. آقای روحانی و ظریف سیزده سال پیش لبخندی زدند و شما تحویل نگرفتید، آن سیلیِ بیست‌هزار سانتریفیوژی و غنی‌سازی بیست‌درصدی را تحویل گرفتید. توصیه می‌کنیم این لبخند آقای روحانی را تحویل بگیرید و سیلیِ صدهزار سانتریفیوژی نخورید … این خنده ها را تحویل بگیرید و این‌قدر بازی درنیاورید و وقت ملت ایران و خودتان را نگیرید.»

از منظری روانکاوانه می‌توان افزود خنده‌های ظریف برای مردم حکم تخیله‌ی روانی‌ای را دارد که آن‌ها ناخودآگاهانه به او محول می‌کنند. قهقهه روی دیگر تألم و حزن است، چندان که اشخاص عزیز از دست داده در مراسم تدفین یا ترحیم گاه جنون‌آمیزانه قهقهه سر می‌دهند. برای انبوه مردمی که در گیرودار مشقت‌های زندگیِ تحت شرایط تحریم گرفتار آمده‌اند، خنده‌های ظریف حکم گریزی نیابتی از واقعیت را دارد. قرار گرفتن در دایره‌ی گفتمانِ حاکمیت حاشیه‌ی امنی را برای ظریف به وجود می‌آورد که افراد خارج از گفتمان مسلط قاعدتاً فاقد آن هستند. اما از منظری دیگر، بازنشر این خنده‌ها نشان‌دهنده‌ی نیاز عمومی به گذار از دل‌مُردگی به دل‌شادی در زندگی روزمره است، نیازی که در ضمیر ناخودآگاه جمعی مردم با رفع تحریم‌ها و بهبود وضع معیشت گره خورده است. لایک گرفتن‌های بی‌شمار پُست‌های ظریف در فیسبوک و  سایر شبکه‌های اجتماعی، تأییدی است بر نیازی مکتوم اما مبرم به شادی در جامعه‌ی امروز ایران. بازتابی نشانگانی از این وضعیت را در دو کاریکاتور زیر می‌توان دید:

معناسازی در لایه‌ی دومِ این کاریکاتور با استفاده دو صنعت ادبی «ابهام» و «جناس» صورت گرفته است. دست‌هایی که ظریف را همچون سرمربی موفقِ یک تیم ورزشی ملی به هوا انداخته‌اند، همچنین می‌توانند دست‌هایی باشند که به علامت دعا رو به آسمان بالا گرفته شده‌اند (دال تضرّع بندگان)، همان‌طور که ظریف هم به جای این‌که توسط خیل عظیم طرفدارانش به بالا انداخته شده باشد می‌تواند مائده‌ای آسمانی باشد که از آسمان به زمین نازل شده است تا به یاری مردمِ مستأصل آید (مدلول اجابت الهی). در این ایماژ نیز خنده‌ی خصیصه‌نمای ظریف نشانه‌ای مهم از اصلی‌ترین توقع مردم (فراهم کردن زمینه‌ای برای شادی) است. کاریکاتور بعدی نشان‌دهنده‌ی تحقق همین توقع است:

دلالت چهره‌ی آرام، بدون اضطراب و خندان ظریف در این کاریکاتور با دال‌های مشابهی مانند مبل راحتی و لیوان نوشیدنی تقویت شده است که همگی حسی از ــ یا، به بیان دقیق‌تر، معنای ثانویِ ــ آسودگی و رهایی از تنش را القا می‌کنند. سرریز  شدن لایک‌های فراوان از کامپیوتر آقای ظریف نشانه‌ای است که علت آسودگی او را القا می‌کند:‌ حمایت مردم پشتوانه‌ی او در ادامه‌ی راه‌وروشی است که در مذاکرات در پیش گرفته است. ادامه خواندن “توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت دوم)”

توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت اول)

رصد جامعه در پی توافق هسته‌ای: رویکردی نشانه‌شناسانه

توافق ایران با گروه کشورهای موسوم به «۱+۵» و نگارش متن نهایی «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» (برجام)، حاصل فرایندی طولانی از بیست‌ودو ماه مذاکره‌ی نفس‌گیر سیاسی بود. تردیدی نیست که این توافق، هم در تحولات داخلی  پیامدهای بسیار گسترده‌ای خواهد داشت و هم در تحولات منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای. در بُعد داخلی، پیامدهای توافق ایران با شش قدرت جهانی عمدتاً از منظر تأثیرات بلندمدت آن در وضعیت اقتصادی کشور و همچنین از منظر تأثیرات بلافصل آن در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است. به طریق اولی، پیامدهای این توافق در روابط بین‌الملل از منظر نقش‌آفرینی مؤثرتر ایران در کانون‌های بحران منطقه‌ای (سوریه، عراق، سرزمین‌های اشغالی و اخیراً یمن)‌ مورد توجه تحلیلگران،‌ بخصوص در خارج از کشور ما، قرار گرفته است. در عین اهمیت انکارناپذیر پیامدهای عمدتاً غیرفرهنگی توافق جامع ژنو، در تحلیل حاضر استدلال می‌شود که جنبه‌ی مهمی از این رویداد را، که ظاهراً از چشم اکثر ناظران پنهان مانده است، باید در تأثیر بسزای آن در استحاله‌ی محمدجواد ظریف از دیپلمات به قهرمان ملی و حتی شخصیت اسطوره‌ای دید. در نوشته‌ی حاضر، فرایند و سازوکارهای این استحاله را به شیوه‌ی مطالعات فرهنگی با تحلیل ایماژهای ظریف در رسانه‌های مکتوب و فضای مجازی بررسی خواهیم کرد تا نهایتاً نتیجه بگیریم که تبدیل شدن اسطوره‌ایِ ظریف به «منجی ملت»، چشم‌اندازی از جابه‌جایی‌های گفتمانی در قلمرو فرهنگی را ترسیم می‌کند، جابه‌جایی‌هایی که چه بسا در انتخابات بعدی ریاست جمهوری نقش سیاسی او را از سطح وزیر امور خارجه به سطحی عالی‌تر ارتقا دهد. چهار رکن اصلی رهیافت میان‌رشته‌ای اتخاذ‌شده در نوشتار حاضر عبارت‌اند از:‌ نشانه‌شناسی، ‌اسطوره‌شناسی، روانکاوی و نقد ادبی.

مرحله‌ی نخست: شکل‌گیری ایماژ ظریف به منزله‌ی دیپلمات خندان

چند ماه پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، حسن روحانی بر خلاف رئیسان دو دولت قبلی که همواره دبیر شورای عالی امنیت ملی را برای مذاکرات هسته‌ای گمارده بودند، وزیر امور خارجه‌اش را به عنوان مذاکره‌کننده‌ی ارشد ایران در مذاکرات هسته‌ای معرفی کرد و از زمان نخستین دیدار آقای ظریف با کاترین اشتون (نماینده‌ی عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی) در مهرماه ۱۳۹۲، نام وی به سرعت به یکی از پُربسامدترین نام‌ها در رسانه‌های داخل کشور تبدیل شد. روحانی در کارزار انتخاباتی‌اش از جمله بر دنبال کردن سه هدف اساسی تأکید گذارده بود: «نجات اقتصاد، تعامل با جهان و احیای اخلاق». با توجه به تورم لجام‌گسیخته‌ای که بویژه در یکی‌دو سال آخر دولت احمدی‌نژاد معیشت اقشار میانی و تحتانی جامعه را با دشواری‌های جدی مواجه کرده بود، از ابتدا مشخص بود که بخش عمده‌ای از بیش از ۱۸/۶۰۰/۰۰۰ رأیی که در انتخابات خرداد ۹۲ به روحانی داده شد به کسانی تعلق داشت که از میان اهداف سه‌گانه‌ی وی اولویت را به بهبود وضع اقتصادی می‌دادند و شرط نیل به این هدف را خروج از بن‌بست پیش‌آمده در مذاکرات هسته‌ای در سال‌های ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و رفع تحریم‌های بین‌المللی می‌دیدند. گره زدن بهبود معیشت با نتیجه‌ی مذاکرات هسته‌ای چنان در اذهان عمومی شدت گرفت که با هر بار افت‌وخیز در این مذاکرات،‌ شاخص‌های بورس داخل و همچنین نرخ سکه و ارز بلافاصله دچار نوسان می‌شدند. آنچه خوشبینی به دستیابی به توافق و امید به برطرف شدن مشکلات را بیشتر می‌کرد، رویکرد بی‌سابقه‌ای بود که آقای ظریف در مذاکره با شش قدرت جهانی در پیش گرفت. از میان چهار مذاکره‌کننده‌ی ارشدی که از ابتدای مناقشه‌ی هسته‌ای تاکنون نمایندگی ایران را در این مذاکرات به عهده داشته‌اند (خودِ حسن روحانی در دولت خاتمی، علی لاریجانی و سعید جلیلی در دولت احمدی‌نژاد، و ظریف در دولت روحانی)،‌ فقط محمدجواد ظریف بود که با لبخندهای خصیصه‌نمای خود موفق شد حتی پیش از آن‌که اعتماد طرف‌های خارجی را به نتیجه‌بخش بودن مذاکرات جلب کند، فضای جدیدی از امیدواری به آینده‌ی این مذاکرات در داخل کشور به وجود آورد.

بازتاب این تغییر در حال‌وهوای عمومی افکار داخلی را در کاریکاتورهایی می‌توان دید که از همان زمان در رسانه‌ها (بویژه در فضای مجازی) به وفور تولید و به اشتراک گذاشته شد. همچنان که نظریه‌پرداز نشانه‌شناسِ رسانه‌ها آرتو آسا برگر استدلال می‌کند، نظام نشانگانیِ کاریکاتورها چنان است که بازنمودی استعاری و مجازی از وضعیت گفتمانیِ جامعه به دست می‌دهد. وی در کتابی راجع به تحلیل نشانه‌شناسانه‌ی فرهنگ می‌نویسد کاریکاتور صرفاً جنبه‌ای طنزآمیز ندارد و فقط برای به سُخره گرفتن کسی یا موضوعی یا الگویی از رفتار تولید نمی‌شود. کاریکاتور دربرگیرنده‌ی «نظام پیچیده‌ای از نشانه‌هاست که با استفاده از مجموعه‌ی عظیمی از عناصر دلالتگر … موجد معنا می‌شود». به اعتقاد آسا برگر، این عناصر (دال‌ها و مدلول‌های منضم به آن‌ها) برای مخاطب آشنا هستند و همین آشنایی فهم دلالت‌های کاریکاتور را امکان‌پذیر می‌سازد. از این منظر، کاریکاتور زیر که در دور اولیه‌ی مذاکرات ظریف با اشتون تولید شد، بسیار دلالتمند و درخور تحلیل است:

کاریکاتور فوق واجد دو سطح معنایی است:‌ سطح صریح (آشکار) و سطح ضمنی (دلالت‌شده). مانند هر کاریکاتور دیگری، این کاریکاتور در سطح پیدای خود جنبه‌هایی از آناتومی فیزیکی سوژه‌هایش را به طور اغراق‌آمیزی برجسته کرده است (دندان‌های بیرون‌زده و گردن باریک اشتون، کُلُفتیِ لب پایین ظریف، و نظایر آن)؛ اما ورای این مبالغه‌ی طنزآمیز، تمهیدات صوریِ به‌کاررفته در این کاریکاتور (نشانه‌هایی که معانی دلالت‌شده‌ی آن را به بیننده القا می‌کنند) حکایت از توانایی آقای ظریف در رویارویی مؤثر با طرف‌های مذاکره‌کننده در مناقشه‌ی پیچیده‌ی هسته‌ی دارند. باور به این‌که، مطابق با ضرب‌المثلی قدیمی، خارجی‌ها شمشیر را از رو نمی‌بندند بلکه به اصطلاح «با پنبه سر می‌برند» در این کاریکاتور با لبخند دیپلماتیک اشتون بازنمایی شده، ولی متقابلاً ظریف هم با لبخندی به همان میزان زیرکانه نشان داده شده است. این خنده‌ی متقابل کارکرد دالی را دارد که مدلول آن عبارت است از توانایی ظریف در هماوردیِ دیپلماتیک. به بیان دیگر، این کاریکاتور توازی یا قرینه‌ای ایجاد می‌کند بین راه‌وروش قدرت‌های جهانی که «متمدنانه» اما در واقع ضد منافع ملی ما عمل می‌کنند با منشِ هوشمندانه‌ی ظریف که می‌داند چگونه با زبانِ خودِ این قدرت‌ها با آن‌ها وارد تعامل شود. بازتاب این قرینگی را در جزئیات صوری (شکلی) این کاریکاتور می‌توان دید: نه فقط با ترسیم خطی عمودی در وسط کاریکاتور، آنچه در سمت راست می‌بینیم ایماژی آینه‌وار از سمت چپ آن می‌شود، بلکه همچنین قامت هر دو شخصیتِ بازنمایی‌شده، در خط افقی کاملاً و به دقت با هم برابری می‌کند. ادامه خواندن “توافق هسته‌ای و اسطوره‌ای شدن شخصیت محمدجواد ظریف (قسمت اول)”