نشانه‌شناسی شعر با رویکرد ریفاتر

آنچه خواندید، بخشی از جلد دوم کتاب نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان‌رشته‌ای است که فصل هفتم آن به نقد نشانه‌شناختی شعر اختصاص دارد. در این فصل نظریه‌ی ریفاتر و اصطلاحات مربوط به آن به‌تفصیل توضیح داده شده‌اند و سپس دو شعر از ادبیات معاصر فارسی با همین رویکرد نقد شده‌اند. این دو شعر عبارت‌اند از «زمستان» سروده‌ی مهدی اخوان‌ثالث و «آی آدم‌ها» از نیما یوشیج. این فصل همچنین راهنمای کاملی برای نوشتن نقد ادبی نشانه‌شناختی دارد، با عنوان «چگونه نقد نشانه‌شناختی شعر بنویسیم». این راهنما، دانشجوی علاقه‌مند را گام‌به‌گام با نحوه‌ی نوشتن مقالات نقد نشانه‌شناسانه آشنا می‌کند. عناوین سایر بخش‌های این فصل عبارت‌اند از:
۱. اصول و مفروضات بنیادین نشانه‌شناسی شعر
۲. روش‌شناسی رویکرد ریفاتر در نقد شعر
۳. متونی که برای نقد شدن با رویکرد نشانه‌شناسی شعر مناسب‌ترند
۴. پرسش‌هایی که نشانه‌شناسان شعر می‌خواهند پاسخ دهند
۵. مریّت‌ها و محدودیت‌های نشانه‌شناسی شعر
۶. نمونه‌هایی از نقد نشانه‌شناختی شعر
۷. مروری بر نقد نشانه‌شناختی دو شعر «زمستان» و «آی آدم‌ها»
۸. اصطلاحات کلیدی نشانه‌شناسی شعر

چاپ چهارم کتاب نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان‌رشته‌ای (دو جلد) را می‌توانید از کتابفروشی سازمان سمت در خیابان انقلاب (مقابل دانشگاه تهران) یا سایت فروش آنلاین سازمان سمت تهیه کنید.

شعری از خالده فروغ در وصف اوضاع آخرالزمانی انسان معاصر

آدمی! دشمن خویشی

چشم خویش را باختی و دور بینی…

ویروس کرونا در کشورهای مختلف، اعم از توسعه‌یافته و در حال توسعه، جولان می‌دهد و ده‌ها هزار انسان مبتلا را با کابوس مرگ مواجه کرده است. این وضعیت به آنچه سال‌ها پیشتر، حتی دهه‌ها پیشتر، در رمان‌های علمی ـ تخیلی توصیف شده بود بی‌شباهت نیست. در آن رمان‌ها می‌خواندیم که انسان با پیشرفت‌های فناورانه به‌ظاهر بر طبیعت و قانونمندی‌های آن چیره می‌شود. به تعبیری، انسان تبدیل می‌شود به خداوندگاری شبیه به خداوندگاران اسطوره‌هایی که خود در زمان‌های کهن خلق کرده بود. با این تحول، انسان خود را قَدَرقدرت می‌پندارد و دیگر از هیچ نیرویی باک ندارد، غافل از این‌که دستکاری در قواعد طبیعیِ جهان پیامدهای اجتناب‌ناپذیری خواهد داشت. در آن رمان‌ها می‌خواندیم که بیماری‌ای شبیه به وبا و طاعون به جان بشرِ سرمست از پیشرفت‌های فناورانه می‌افتد و چنان باعث مرگ و میر می‌شود که انسان‌ها همچون برگ‌های خشک‌شده‌ی درختان در خیابان‌ها فرومی‌افتند و جان می‌سپارند. در چنان شرایطی، بشرِ شکست‌خورده از فناوریِ خلق‌شده به دست خودش، یگانه راه بقای نوعِ خود را در مهاجرت از کره‌ی زمین و آغاز دوباره‌ی چرخه‌ی حیات در سیاره‌ای دیگر می‌بیند. جولان ویروس کرونا مقارن با طرح‌های ناسا برای بررسی امکان مهاجرت به سیاراتی مانند مریخ رخ داده است. پیشبینی وضعیتی که به علت اثر گلخانه‌ای، بحران‌های زیست‌محیطی یا وقوع جنگ هسته‌ای در مقیاسی بزرگ، کره‌ی زمین دیگر برای نوع بشر قابل سکونت نباشد، از مدت‌ها پیش دانشمندان علوم تجربی و کیهان‌شناسان را به آزمایش خاک سیارات دیگر، اعزام فضاپیما به سیارات ناشناخته و … واداشته است. اکنون شاید بهتر دریابیم که ادبیات چگونه از زمانه‌ی خود فراتر می‌رود و وضعیتی آخرالزمانی را پیشبینی می‌کند که نخستین نشانه‌های وقوع آن، ولو در ابعادی فعلاً کوچک‌تر از آنچه در رمان‌های علمی ـ تخیلی می‌خواندیم، عیناً در برابر چشمان ما در حال محقق شدن است.

همه‌گیر شدن ویروس کرونا و نگرانی عمیقی که ما را وامی‌دارد اخبار مرگ و میر را از رسانه‌ها به‌دقت دنبال کنیم، بُعدی کهن‌الگویی از وضعیت فعلی بشر را هم به نمایش می‌گذارد. هراس از «آخرالزمان» انگیزه‌ی نگارش بسیاری شعرها، نمایشنامه‌ها و رمان‌ها در ادبیات جهان، نیز انگیزه‌ی ساختن بسیاری فیلم‌های ماندگار در تاریخ سینمای جهان، بوده است. بشر در ناخودآگاه جمعی‌اش همواره از فرجامی هاویه‌ای (آشوبناک) می‌هراسیده است. توصیفی از این فرجام هاویه‌ای را هم در انجیل یوحنا می‌توان خواند و هم در برخی از آیات مکّی در قرآن مجید. نابودی بر اثر توفانی هولناک که آسمان روز را به شب سیاه تبدیل می‌کند، توفانی همزمان با زمین‌لرزه‌ای بی‌سابقه که کوه‌ها را از جا می‌کند، وضعیتی هولناک است که، مطابق با آنچه در کتب مقدس (یکی از اصلی‌ترین منابع کهن‌الگوهای ضمیر ناخودآگاه جمعی) می‌خوانیم بر اثر خطاهای خودِ بشر حادث می‌شود. بشر همواره خواسته است از آخرالزمان بگریزد، غافل از این‌که همان اقداماتی که برای این گریزِ بی‌ثمر انجام می‌دهد، زمینه‌ای می‌شود برای حادث شدن آخرالزمان. بشر را گریزی از مرگ، اَبَرهراس ازلی ـ ابدی انسان، نیست. خیره شدن چشمان هراس‌زده‌ی انسان‌ها به صحنه‌هایی که رسانه‌های تصویری از شیوع بیماری و مرگ انسان از ویروس کرونا به نمایش می‌گذارند، در واقع مواجهه‌ای است با هراسی کهن‌الگویی.

ادامه خواندن “شعری از خالده فروغ در وصف اوضاع آخرالزمانی انسان معاصر”

شعر، داروی شفابخشِ انسان سرگشته‌ی امروز

شعر چیست؟

هیچ تعریفی از شعر وجود ندارد که مورد اجماع همه‌ی نظریه‌پردازان شعر باشد. تعریف کردن شعر به مراتب دشوارتر از تعریف کردن ادبیات داستانی (داستان کوتاه و رمان) است. شاعر معروف رمانتیک انگلیسی ویلیام وردزورت در کتاب ترانه‌های غنایی تعریفی از شعر به دست داد که در بسیاری از منابع نقد ادبی ذکر شده است. مطابق با این تعریف،‌ شعر عبارت است از «فیضان بی‌اختیار احساساتی نیرومند». در این تعریف، عنصر «احساس» برجسته می‌شود، اما «احساس» را نباید با «احساس خوشایند» مترادف تلقی کرد. شاعر معروف آمریکایی امیلی دیکنسون در جایی می‌گوید «اگر کتابی بخوانم و بدنم آن‌قدر سرد شود که هیچ آتشی نتواند آن را گرم کند، آن‌گاه به فراست می‌دانم که آنچه خوانده‌ام شعر بوده است». در این تعریف، هم احساس اهمیت می‌یابد و هم اندیشه.

یک ویژگی مهم شعر، ایجاز زبانیِ آن است. شاعر کسی است که هر کلمه را پس از سبک‌سنگین کردن فراوان و به اعتبار کیفیات حس‌انگیز آن برمی‌گزیند. آهنگین بودن کلام در شعر ایجاب می‌کند که شاعر همچنین نیم‌نگاهی هم به کیفیت موسیقایی کلمات داشته باشد. می‌توان گفت شعر گونه‌ای از کلام است که، برخلاف نثر، صرفاً به منظور محتوای مفهومی یا معناشناختی‌اش به کار نمی‌رود، بلکه علاوه بر این محتوا، کارکرد زیبایی‌شناختی‌اش هم اهمیت دارد. نثر، انبساط (بسط) زبان است و شعر، انقباض (قبض) آن.

شعر برتر چه ویژگی‌هایی دارد؟‌ ابتدا باید تأکید کنیم که مقصود از «برتر» در این‌جا، «تأمل‌انگیز» است. در پاسخ می‌توان گفت شعر برتر، هم واجد صور خیال است و هم این‌که اساساً از راه تداعی در ذهن مخاطب تأثیر می‌گذارد. از این رو، شعر برتر لزوماً از راه تصاویر معانی خود را منتقل می‌کند و به علت درهم‌آمیختن احساسات چندلایه‌ای و درونمایه‌ی مرتبط با فرهنگ، از پیچیدگی بیشتری برخوردار است.

مرگ شعر

آیا در زمانه‌ی ما که دلزدگی و بی‌احساسی در روابط انسانی مشخصه‌های بارزش هستند، می‌توان گفت شعر هم مرده یا رو به احتضار است؟ مجله‌ی معروف نیوزویک در سال ۲۰۰۳ مقاله‌ای را منتشر کرد که خبر از مرگ شعر می‌داد. در مقاله‌ی دیگر در سال ۲۰۱۰، دانیل زومپارِلی اشاره کرد که تیراژ کتاب‌های شعر در کانادا به ۳۰۰ الی ۵۰۰ نسخه کاهش پیدا کرده است. در سال ۱۹۹۹ (در آستانه‌ی قرن بیست‌ویکم) سالانه نزدیک هزار عنوان مجموعه‌ی شعر منتشر می‌شدند و این رقم در سال ۲۰۰۱ به حدود ۶۰۰ عنوان تنزل پیدا کرد. کتابفروشی‌های بزرگ چندان تمایلی برای اختصاص جا به کتاب‌های شعر ندارند و به نظر می‌رسد مردم امروز شعر را بیشتر از راه آگهی‌های تجاری‌ای می‌شناسند که کالاها را با جملات شعرمانند تبلیغ می‌کنند. حداکثر این‌که جوانان در روز ولنتاین به یاد شعر می‌افتند. ظاهراً روزآمد کردن صفحه‌ی فیسبوک، چک کردن انبوه ایمیل‌ها و سر زدن به تلگرام چندان وقتی برای خواندن شعر باقی نمی‌گذارند. زندگی پُرمشغله‌ای که ایجاب می‌کند تکه‌ای مرغ را سریعاً در مایکروویو بگذاری تا به همان سرعت پخته شود و بتوانی در راه رسیدن به محل کارِ دوم ساندویچی به عنوان ناهارِ سرپایی بخوری، چنان عادتی از شتابزدگی در ما ایجاد کرده است که وقتی برای تأمل (درنگ کردن و اندیشیدن) نداریم. نه این‌که در اینترنت صفحات شعر نیست. البته هست، اما این صفحات بسیاری مواقع شعر کسانی را عرضه می‌کند که دنیای نشر پذیرای شعرشان نبوده است. کم‌عمق بودن اندیشه‌ی مطرح‌شده در بسیاری از این شعرها (اگر اصولاً اندیشه‌ای در آن‌ها مطرح شده باشد) خواننده را ترغیب می‌کند که در میانه‌ی قرائتش از شعر، روی آگهی‌ای کلیک کند که فی‌البداهه و به طور ارتجالی در حاشیه‌ی صفحه پدیدار شده است. با این اوصاف، به نظر می‌رسد بیشترین مخاطبان و خوانندگان شعر، خودِ شاعران هستند که آثار یکدیگر را می‌خوانند. ادامه خواندن “شعر، داروی شفابخشِ انسان سرگشته‌ی امروز”