انتشار چهارمین مجموعه‌داستان محمد کشاورز

مجموعه‌ی جدیدی از داستان‌های کوتاه محمد کشاورز با عنوان کلاهی که پسِ معرکه ماند پاییز ۱۴۰۰ از سوی نشر چشمه منتشر شد. پایکوبی، بلبل حلبی» و روباه شنی عناوین سه مجموعه‌ی دیگر از داستان‌های همین نویسنده‌اند که طی حدود سی سال فعالیت ادبی او از اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ تاکنون منتشر شده‌اند. نُه داستان جدیدی که در کتاب جدید کشاورز می‌خوانیم، از حیث فرم و شیوه‌ی روایتگری نشان‌دهنده‌ی استمرار ویژگی‌های سبک‌وسیاق این نویسنده در داستان‌نویسی است، اما از حیث مضمون و درونمایه حکایت از عمیق‌تر شدن نگاه او به ظریف‌ترین جنبه‌های روابط انسانی و مبرم‌ترین مسائل فرهنگی در جامعه‌ی معاصر ایران دارد.

«روایت»، پلی میان نقد ادبی و مطالعات رسانه

 آنچه در زیر می‌خوانید، مرور و معرفی (ریویو) کتاب روایت: مفاهیم بنیادی و روش‌های تحلیل است که در خبرگزاری ایرنا، عطنا و … منتشر شده است.

تهران- ایرنا- انتشارات مروارید در حالی کتاب «روایت: مفاهیم بنیادی و روش‌های تحلیل» نوشته‌ برانوِن تامس و ترجمه‌ حسین پاینده را در ۱۴۰۰ منتشر کرد که در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.

حسین پاینده استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبایی، کتاب «روایت: مفاهیم بنیادی و روش‌های تحلیل» را ترجمه‌ کرده که در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسیده است. موضوع این کتاب، روایت‌شناسی است که در نگاه اول بیشتر به مطالعات ادبی و به‌طور خاص به نظریه‌های نقد ادبی دهه‌‌ی ۱۹۸۰ میلادی به این سو مربوط می‌شود اما مروری بر محتوای کتاب «روایت» نشان می‌دهد که دامنه‌‌ی مباحث آن از نقد ادبی فراتر می‌رود و حوزه‌‌ی مطالعات رسانه را نیز در برمی‌گیرد.

نویسنده این کتاب را با رویکردی میان‌رشته‌ای نگاشته است و به توضیح درباره‌ عناصر داستان و روش‌های روایت‌شناسان در مطالعه‌‌ی ادبیات داستانی (رمان و داستان کوتاه) بسنده نمی‌کند، بلکه با مثال‌هایی متعدد از روایت‌ها نشان می‌دهد که به یُمن عمومیت رسانه‌های دیجیتال در زمانه‌‌ی حاضر بخش بزرگی از تجربیات روزمره‌‌ی ما را در فضای مجازی تشکیل می‌دهند، تحلیل روایت‌های رسانه‌ها چگونه می‌تواند بخش ناپیدا، اما مهمی از زندگی اجتماعی ما انسان‌ها را آشکار کند.

در مقدمه‌‌ی دکتر پاینده بر این کتاب، از جمله می‌خوانیم که تزوتان تودوروف در کتابی با عنوان «دستور زبان دکامرون» دیدگاهی را در خصوص مطالعات ادبی مطرح کرد که با روال جاری و آشنای زمانه‌‌ی او آشکارا مغایرت داشت. به جای پیروی از الگوی رایجی که ادبیات را با تأکید بر «پدیدآورنده‌‌ی اثر» (مؤلف) و شناخت «مکاتب» و «دوره‌های ادبی» (تاریخ ادبیات) تبیین می‌کرد، تودوروف ضمن ابداع اصطلاح «روایت‌شناسی» استدلال کرد که وظیفه‌‌ی منتقدان ادبی، بررسی ویژگی‌های ساختاری متون و به دست دادن تبیینی از قانونمندی‌های عام و ساختارهای تکرارشونده‌‌ی روایت‌ها است.

این دیدگاه در دهه‌‌ی هفتاد میلادی از سوی برخی دیگر از نظریه‌پردازان ساختارگرا تأیید و تقویت شد که یکی از برجسته‌ترین‌شان رولان بارت بود. او در مقاله‌ای که امروزه جزو ارکان نظریِ روایت‌شناسی کلاسیک محسوب می‌شود با عنوان «مقدمه‌ای بر تحلیل ساختارمبنای روایت»، با اتخاذ رویکردی فراخ‌منظر استدلال کرد که قلمرو روایت‌شناسی به بررسی آثار منفرد محدود نمی‌شود، بلکه هدف پژوهشگران این حوزه باید استخراج و تبیین اشتراکات روایت در دوره‌های تاریخیِ مختلف و فرهنگ‌ها و کشورهای گوناگون باشد، زیرا تولید و مصرف روایت ویژگی عام بشر است و انسان‌ها همواره و همه‌جا روایت‌ساز و روایت‌شنو بوده‌اند.

بارت از جهانشمولی و عمومیتِ روایت این‌طور نتیجه گرفت که داستان‌ها، به‌رغم گوناگونی ظاهری‌شان، بر اساس الگوها و قواعد ساختاریِ همسان و همگانی‌ ساخته می‌شوند که با تحلیل ساختارگرایانه می‌توان تبیین‌شان کرد. روایت‌شناسی دانشی برای فهم روایت است که می‌خواهد به پرسش‌هایی از این دست پاسخ دهد:

۱. روایت چیست و عناصر تشکیل‌دهنده‌‌ی آن کدامند؟

۲. انسان‌ها چرا دست به خلق روایت می‌زنند و به این منظور کدام ساختارها و الگوها را در روایت‌های‌شان تکرار می‌کنند؟

۳. علت شیفتگی ما انسان‌ها به جهان برساخته‌‌ی روایت چیست و چگونه به ادراکی از معنای آن می‌رسیم؟

۴. روایت با کدام سازوکارها و صناعات مخاطبانش را به رفتارهای گفتمانی سوق می‌دهد؟

۵. روایت چگونه واقعیتِ زیسته‌‌ی مخاطب را برای او بازتفسیر می‌کند؟

۶. چرا واکنش‌های خوانندگان و مخاطبان مختلف به روایتی واحد (خواه واکنش‌های عاطفی و خواه واکنش‌های اندیشگانی) تا این حد می‌تواند متنوع و متفاوت باشد؟

کتاب حاضر می‌کوشد این قبیل پرسش‌ها را با استناد به مفاهیم مطرح‌شده در نظریه‌های روایت پاسخ دهد. به این منظور، نویسنده چشم‌اندازی ژرف از مبانی روایت ترسیم می‌کند که از خاستگاه آن در نظریه‌پردازی‌های ارسطو در یونان باستان شروع می‌شود و علاوه بر روایت‌شناسی کلاسیک، رویکردهای پساکلاسیک را نیز به‌تفصیل معرفی می‌کند تا به نظریه‌های پسامدرن در دوره‌‌ی معاصر برسد.

هر یک از فصل‌های این کتاب، هم مباحث نظری درباره‌‌ی چیستیِ روایت و عناصر آن را شامل می‌شود و هم این‌که روش‌ها و رویکردهای مختلف در تحلیل روایت را با ارائه‌ نمونه به خواننده معرفی می‌کند. مفاهیم و اصطلاحات روایت‌شناسی حینِ بحث‌های هر فصل توضیح داده شده‌اند و افزون بر آن، «واژه‌نامه‌‌ی توصیفی اصطلاحات روایت‌شناسی» در پایان کتاب برگزیده‌ای از رایج‌ترین اصطلاحات تخصصی این حوزه را در بیش از پنجاه مدخل به خواننده توضیح می‌دهد.

مرور و معرفی کتاب «تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان»

چرا برخی از جوامع، به رغم برخورداری از امکانات انسانی و مادی لازم برای توسعه و پیشرفت، نمی‌توانند در مسیری حرکت کنند که به تحقق این اهداف منتهی می‌شود؟ آیا «توسعه» برابر با «پیشرفت» است یا در عین توسعه‌یافتگی می‌توان همچنان عقب‌افتاده بود؟ ملاک‌های پیشرفت فرهنگی و اجتماعی چه هستند و آیا این ملاک‌ها را باید بر حسب پیشینه‌ی هر جامعه تدوین کرد یا بر اساس معیارهای مستخرج از جوامع پیشرفته؟ این‌ها برخی از پرسش‌های مهمی هستند که در هر جامعه‌ی خواهان نیل به توسعه و پیشرفت، ذهن اندیشمندان علوم انسانی را در حوزه‌های مختلف به خود مشغول می‌کند. آن دسته از جامعه‌شناسان، روان‌شناسان اجتماعی، عالمان تعلیم‌وتربیت، اقتصاددانان، و غیره که در زمینه‌ی پیش‌نیازهای نیل به توسعه مادی (امکان‌پذیر کردن زیرساخت‌های مادیِ زندگی راحت‌تر و توأم با رفاه برای آحاد جامعه) و پیشرفت فرهنگی پژوهش می‌کنند، می‌کوشند به پرسش‌هایی از قبیل آنچه مثال زدیم، پاسخ دهند.

بررسی جوانب مختلف توسعه و تدوین پیش‌شرط‌های نیل به پیشرفت در هر جامعه‌ای مستلزم نگرشی تحلیلی ــ انتقادی است که بی‌تردید یکی از ارکان آن باید تاریخ‌پژوهی باشد. تاریخ‌پژوه با کاویدن پیشینه‌ی تاریخی اندیشه‌ی پیشرفت در نزد متفکران جامعه، می‌تواند چندوچون گفتمان‌های معطوف به پیشرفت از یک سو و چندوچون پادگفتمان‌های پیشرفت از سوی دیگر را تبیین کند تا نشان دهد کشاکش کدام نیروهای تاریخی مانع از تحقق پیشرفت اجتماعی و فرهنگی شده‌اند. این خود زمینه‌ای فراهم می‌آورد برای پیوند دادن آن پیشینه‌ی تاریخی به اوضاع کنونی. شاید در نگاه اول این‌طور به نظر آید که پژوهشگر تاریخ نمی‌تواند چنین پیوندی را برقرار کند زیرا تاریخ‌دان اساساً با گذشته‌ی سپری‌شده سر و کار دارد و نه بیش از آن. اما برای خواننده‌ای که ادراکی نو و متناسب با زمانه‌ی ما از رشته‌ی تاریخ را می‌جوید، دیگر پذیرفتنی نیست که تفحّص تاریخ‌دان درباره‌ی اندیشه‌ی پیشرفت و موانع تاریخی تحقق آن صرفاً نوعی باستان‌شناسی ایستا و گذشته‌نگر محسوب شود. پژوهیدن تاریخ عقب‌افتادگی، در واقع مطالعه‌ای پویش‌شناختی برای کشف سازوکارهای تغییر است، نه صرفاً به دست دادن تصویری از گذشته.

آن دسته از خوانندگانی که چنین نگاه پویش‌شناسانه‌ای را می‌جویند، می‌توانند کتاب تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان را مطالعه کنند که اخیراً از سوی نشر خاموش منتشر شده است.

این کتاب به قلم داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران، می‌کوشد با طرح درست مسئله‌ی عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان، سمت‌وسوی آن نوع پویش‌شناسی‌ای را تبیین کند که غیابش در مطالعات تاریخی در کشور ما بسیار محسوس است. دکتر رحمانیان در مقدمه‌ی این کتاب، از جمله به همین موضوع اشاره می‌کند و چنین می‌نویسد:

اندیشه‌ی نگارش این کتاب به سال‌های دورتر بازمی‌گردد … [که] دغدغه‌ی ضعف و زوال و عقب‌ماندگی ایران گریبان ذهن و اندیشه‌ی مرا ــ همانند بسیاری دیگر از جوانان ایران ــ گرفته بود و رها نمی‌کرد. چندی بعد که دانشجو شدم بخش عمده‌ای از مطالعاتم حول همین محور می‌چرخید. بر این باور بودم که رشته‌ی تاریخ اگر نتواند گره‌ای از این کار باز کند چندان سودی ندارد. گمان می‌کردم یکی از کارهای بایسته‌ی مورّخ این است که اگر خود نتواند ضعف و زوال و انحطاط را به پرسش بگیرد، دست‌کم بداند که دیگران، پیشینیان، چه پرسیده‌اند و چگونه پاسخ داده‌اند … اگر کسی امروز از راز ضعف و زوال و عقب‌ماندگی ایران و جهان اسلام بپرسد لاجرم، در گام نخست، می‌باید از کارها و آراء و دیدگاه‌های پیشینیان آگاهی یابد، تا هم از تحصیل حاصل دور و بری ماند و هم بر شانه‌ی پیشینیان بنشیند و اندکی فراتر ببیند و فراخ‌تر بنگرد.

چنان‌که از همین نقل‌قول کوتاه به‌روشنی پیداست، دغدغه‌ی نگارنده‌ی این کتاب، پیوند میان «گذشته» و «امروز» است. رفع عقب‌ماندگی و نیل به پیشرفت نیازمند چنین پیوندی است. فصل‌های این کتاب، خواننده را نه‌فقط از سیری تاریخی درباره‌ی اندیشه‌ی ترقی‌خواهی ایرانیان و مسلمانان آگاه می‌کند، بلکه می‌کوشد حال و روز امروز ما را نیز در پرتو آن سیر تاریخی قابل‌فهم کند. از این رو، پس از یک «درآمد» طولانی با عنوان «نگاهی به پیشینه‌ی علت‌شناسی انحطاط در تاریخ‌نگری اسلامی و ایرانی از ابن خلدون تا اوایل دوره‌ی قاجاریه»، در چهارده فصل به بررسی نکته‌سنجانه‌ی آراء و اندیشه‌های متفکرانی می‌پردازد که هر یک سهمی در گفتمان ترقی‌خواهی ایرانی و اسلامی داشته‌اند. این متفکران بدین قرارند:

میرزا فتحلی آخوندزاده
میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله
میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله
سیدجمال‌الدین اسدآبادی
میرزا آقاخان کرمانی
میرزا عبدالرحیم طالبوف
میرزا محمدحسین نائینی
سید حسن تقی‌زاده
ابراهیم پورداود
ذبیح بهروز
احمد کسروی
مهدی بازرگان
مرتضی مطهری
علی شریعتی

این تفحّص تاریخی نهایتاً مؤلف این کتاب را به نتیجه‌گیری زیر رهنمون می‌کند:

تا اوایل دوره‌ی قاجاریه ما مرجع خودمان هستیم، همچنان ایرانی هستیم و خود را کانون جهان، و نه حاشیه و پیرامون، می‌دانیم. درست است که از اواخر دوره‌ی صفویه به حاشیه رفته‌ایم اما تا اوایل روزگار قاجاریه، ایرانی، کمابیش هنوز آن حس و فکر قدیم را دارد که ایران دلِ عالم است و پادشاه ایران هم قبله‌ی عالم است. باور دارد که ایران مرکز و محور عالم است. در واقع یک حس برتری نسبت به دیگران دارد.

اما از اوایل روزگار قاجاریه، و حتی اندکی پیش از آن، به‌تدریج فرنگستان ــ اروپا و غرب ــ برای ما تبدیل به گونه‌ای جامعه‌ی آرمانی یا آرمان‌شهر شد و مرجعیت پیدا کرد و مرجعیت و محوریت خودمان از دست رفت. از کانون به پیرامون رانده شدیم. این‌جاست که مفهوم عقب‌ماندگی شکل می‌گیرد که مفهومی مدرن در وضعیتی جدید است. مفهوم و اندیشه‌ی زوال و انحطاط را از قدیم داشتیم: اما مفهوم‌هایی چون عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی و … در منظومه‌ی تفکر و معرفت مدرن پدیدار شدند و رواج پیدا کردند و این دو را نباید با هم درآمیخت.

بسیاری معتقد بودند علت و عامل بدبختی ما استبداد و بی‌قانونی است و علت و عامل پیشرفت و برتری فرنگی‌ها (اروپایی‌ها و غربی‌ها) دموکراسی و قانون‌مداری است، اما کمتر کسی سؤال کرد که چرا این‌جا استبداد آمد و ریشه‌دار شد و آن سو دموکراسی و قانون‌مداری آمد و چیره شد. اگر هم در این باره پرسشی شد در بیشتر موارد پاسخ‌های شتاب‌زده و سطحی گرفت و راه به جایی نبرد.

اگر قرار باشد که وضعیت تفکر ما بهبود یابد مورخان باید دست به دست هم بدهند و تأملی فیلسوفانه در تاریخ داشته باشند و دست از این کلان‌روایت‌ها و کلیشه‌ها که درباره‌ی تاریخ ما جا افتاده بردارند و فارغ از تبعات و درگیری‌های ایدئولوژیک، به شکل روش‌مند در مورد مسئله اندیشه کنند.

کتاب تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان پژوهشی تأمل‌انگیز درباره‌ی استنباط‌های گوناگون از علل تاریخی وضعیتی است که جامعه‌ی ما هنوز، در آستانه‌ی ورود به قرن پانزدهم خورشیدی، به انحاء مختلف با آ دست‌به‌گریبان است و می‌تواند برای کسانی که دغدغه‌ی فهم علت‌های این وضعیت را دارند، بسیار روشنگر باشد.

کتاب تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان را نشر خاموش در ۴۴۸ صفحه، با شمارگان ۷۰۰ نسخه، در زمستان ۱۳۹۹ منتشر کرده است.

چاپ دوم کتاب «کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی»

کتاب کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی حدود یک هفته پس از انتشار به چاپ دوم رسید.

چه کتابی می‌ماند؟ چه کتابی نمی‌ماند؟ چه کتابی می‌رود و هیچ‌وقت برنمی‌گردد؟ چه کتابی هنوز نیامده دوباره می‌آید؟ چه کتابی نمی‌رود؟ چه کتابی اصلاً نمی‌تواند بیاید؟ چه کتابی نه می‌آید و نه می‌رود چون کلاً ــ و خیلی ساده ــ «نیست»؟ پاسخ همه‌ی این پرسش‌ها را باید در محتوای هر کتاب جست. کتاب‌ها خودشان درباره‌ی سرنوشت‌شان تصمیم می‌گیرند.

کتاب «تاریخ کرونا» منتشر شد

کتاب درآمدی بر تاریخ کرونا و بیماری‌های همه‌گیر منتشر شد.

این کتاب مجموعه‌ای است از چندین مقاله و مصاحبه‌ی عمقی با استادان و پژوهشگران حوزه‌های مختلف علوم انسانی درباره‌ی بیماری کرونا و ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی آن که به همت دکتر داریوش رحمانیان و دکتر زهرا حاتمی گردآوری شده است. دکتر رحمانیان در بخشی از مقدمه‌ی مفصل خود بر این کتاب، چنین نوشته است:

عبارت «تاریخ کرونا» به درجات بدیع و مناقشه‌انگیز و بدعت‌آمیز می‌نماید و به ایضاح محتاج است … در تلقی سنتی مفهوم تاریخ ناظر بر زمان است و به آغاز و انجام رویداد اشاره دارد. در این معنی وقتی که تعبیر تاریخ کرونا را به کار می‌بریم مرادمان این است که بحران کرونا در فلان زمان ــ فلان تاریخ ــ آغاز شد و این یا آن رویدادها را رقم زدو در پی آورد. این یک تلقی وقایع‌نگارانه است … کرونا یک موجود طبیعی‌ست اما هنگامی که پای به جهان تاریخی آدمی می‌گذارد به یک عامل اثرگذار تاریخی بدل می‌شود، عاملی که سرشت کردار و رفتار و اثرگذاری‌اش سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و تاریخمند است و بایستی چنین فهمیده شود.

ایشان سپس تلقی متداول از «تاریخ» به‌منزله‌ی امر ماضی را به پرسش می‌گیرد و چنین می‌نویسد:

اهالی تاریخ چه هنگامی می‌توانند و باید به پژوهش درباره‌ی تاریخ کرونا بپردازند؟ در تعریف و تلقی جاافتاده‌ی سنتی پاسخ ساده و روشن است: در آینده. هنگامی که بحران کرونا به تاریخ پیوسته باشد، زمانی که بحران کرونا به «گذشته» ــ گذشته متعلق شناخت علمی و روشمند ــ تبدیل شده باشد. وقتی که گردوغبار حادثه فرونشسته و داده‌ها و اسناد و مدارک و شواهد مربوط به آن به حد کفایت در دسترس مورخ قرار گرفته باشد. هنگامی که رُخداد به تمامی «رُخ» ــ نشان ــ داده باشد. زمانی که حجاب معاصریت، کنار رفته و «رخ» یا «رویِ» رویداد / رخداد از پس آن به در آمده و نمایان و نمودار شده باشد!

ایشان اِشکال رویکرد سنتی به تحقیقات تاریخی را در این می‌بیند که بدین ترتیب «نگاه مورخ همواره به آینده موکول و معلق می‌شود». چاره‌ی کار، طرح پرسش‌هایی متفاوت با پرسش‌های معمول در تاریخ‌نگاریِ سنتی است، از قبیل این‌که «فهم و ادراک مورخانه بر کدام سویه‌ها و گوشه‌ها از مسأله‌ی کرونا روشنایی می‌افکند؟» مقالات و مصاحبه‌های مندرج در این کتاب، تلاش‌هایی برای پرتوافشانی بر پرسش‌هایی از این جنس‌اند.

از جمله کسانی که در بخش مصاحبه‌ی عمقی این کتاب با آنان درباره‌ی ابعاد اجتماعی و فرهنگی بیماری کرونا گفت‌وگو شده، حسین پاینده است. وی با استناد به نظریه‌های امبرتو اکو و رولان بارت، دست به «خوانش» کرونا چونان «متن» می‌زند و سپس با اتخاذ رویکرد متفاوتی که تاریخ را نه لزوماً مربوط به امر ماضی یا سپری‌شده، بلکه کاملاً مربوط به «امر حّی‌وحاضر» (the here and now) محسوب می‌کند، تبیینی «متنی» (textual) از شیوع این بیماری در جامعه‌ی معاصر به دست می‌دهد و می‌گوید:

تاریخ همین‌جاست، در برابر دیدگان ما، در کشاکش پاره‌گفتمان‌ها با گفتمان مسلط، در روابط قدرت، در متون ادبی، در سریال‌ها، در فیلم‌ها و رمان‌ها. رشته‌ی تاریخ با امر حّی‌وحاضر سروکار دارد، نه لزوماً یا منحصراً با گذشته. امر حّی‌وحاضر، یا به تعبیر اصحاب مطالعات فرهنگی «امر روزمره»، نقطه‌ی وصل رشته‌ی تاریخ با نقد ادبی، مطالعات ارتباطی، انسان‌شناسی و سایر دانش‌های بشری است. تلقی سنتی از رشته‌ی تاریخ بر پایه‌ی این اصل شکل گرفته است که کار استاد تاریخ به کار باستان‌شناس تقرّب می‌کند، در حالی که از نظر من مبرم‌ترین وظیفه‌ی استاد تاریخ تبیین همین جامعه‌ی کرونازده‌ی امروز است، که البته به‌شایستگی میسّر نمی‌شود مگر این‌که دیدگاه «تاریخ به‌منزله‌ی متن نوشتنی» یا «تاریخ به‌منزله‌ی متن باز» را اتخاذ کنیم و بتوانیم وضعیت امروز را همچون نوعی متن خوانش کنیم.

در این تبیین، پاینده از نظریه‌ی کهن‌الگویی کمک می‌گیرد و سپس چهارچوب کلیِ مطالعه‌ای تطبیقی و بینامتنی درباره‌ی کرونا را توضیح می‌دهد.

کتاب درآمدی بر تاریخ کرونا و بیماری‌های همه‌گیر در ۶۳۲ صفحه و از سوی نشر خاموش در آذرماه ۱۳۹۹ منتشر شده است.